مسعود کیمیایی هوشمندیِ ساختنِ انواعِ نقابهاست: هنرمندی که دوست دارد وانمود کند همبستهی فرهنگیِ شخصیتهای فیلمهایش است (که نیست)؛ چیزی معادلِ نسل «کانترکالچر» دههی هفتادِ غرب، که سینمایش، عکسِ سینمای لیبرالِ شیکِ زنانه از نظرِ اجتماعی «صحیح» حرکت میکند. فیلمهایش (حتی فیلم ضعیفش)، هوشِ عجیبی است در شناساییِ نیروهای اجتماع.…
ادامه«بیبیِ راننده» (Baby Driver)، آخرین ساختهی ادگار رایت، میخواهد درست مثل یک قطعهی موسیقی پاپ شوخوشنگ سرگرمتان کند. قرار نیست تریلر روانشناسی ببینید. قرار نیست، به سبک سینمای تارانتینو، مصالح هنر عامهپسند بهشکلی متفاوت و در بستری تأویلپذیر ارتقا یابد و با آشناییزدایی یا ادای دین یا ساختارشکنی یا مانند…
ادامهشاید به جرأت بتوان گفت، از میان نمایشنامهنویسان بزرگ این روزگار، هیچیک بهاندازهی دیوید ممت درگیر سینما نبودهاند. او سالیان سال در هر دو عرصهی تئاتر و سینما قلم زده و کارگردانی کرده و در هر دو عرصه هم معمولاً موفق بوده است؛ اتفاقی که شاید در میان تئاتریهایی که…
ادامهتابهحال دقت کردهاید هنگام تعریف ماجراهای هر سفری، حتی سفرهای کوتاه درونشهری، همواره از مبدأ و مقصد حرف میزنیم؛ مثلاً میگوییم: «از خونه که راه افتادم …»، «وقتی رسیدم …»، «سوار ماشین که شدم …»، انگار همیشه «درام» یا آن بخش «تعریفی» جایی در مبدأ و مقصد شکل میگیرد و…
ادامه