کاشف فروتن داستان

مکس پرکینز (William Maxwell Evarts “Max” Perkins 1884-1947)، زاده‌ی نیویورک، بعد از گزارشگری برای «نیویورک‌تایمز»، در ۱۹۱۰ در مقام ویراستار ادبی به نشر فاخر اسکریبنر رفت و در طول چند دهه کار، نویسندگان بزرگی از جمله فیتزجرالد، همینگوی و توماس ولف را کشف و به دنیا معرفی کرد. ای اسکات برگ (Andrew…

ادامه

مکثی در اتاق مارسل پروست

سلست آلباره، خویشاوند و پرستار مارسل پروست، درباره‌اش نوشته است: «هرگز ندیدم حتی یک یادداشت دوخطی را ایستاده یا پشت میز بنویسد.» آن‌طور که از یادداشت‌های برمی‌آید، پروست در بهترین احوال خود، که مشغول خلق ادبی بود، تمام روزش را در این اتاق گذراند، اتاقی که از چندی پیش نعل‌به‌نعل…

ادامه

همسایگی سینما و تئاتر

شاید به جرأت بتوان گفت، از میان نمایشنامه‌نویسان بزرگ این روزگار، هیچ‌یک به‌اندازه‌ی دیوید ممت درگیر سینما نبوده‌اند. او سالیان سال در هر دو عرصه‌ی تئاتر و سینما قلم زده و کارگردانی کرده و در هر دو عرصه هم معمولاً موفق بوده است؛ اتفاقی که شاید در میان تئاتری‌هایی که…

ادامه

سینما هرگز تمام نمی‌شود

تابه‌حال دقت کرده‌اید هنگام تعریف ماجراهای هر سفری، ‌حتی سفرهای کوتاه درون‌شهری، همواره از مبدأ و مقصد حرف می‌زنیم؛‌ مثلاً می‌گوییم: «از خونه که راه افتادم …»، «وقتی رسیدم …»، «سوار ماشین که شدم …»،‌ انگار همیشه «درام» یا آن بخش «تعریفی» جایی در مبدأ و مقصد شکل می‌گیرد و…

ادامه