می‌گن آدم خوبی بود

یکی از کسانی که ناراحت مرگ مرتضی پاشایی بود شوهرخواهر من است. یک روز قبل از این‌که پاشایی بمیرد جلوی تلویزیون نشسته بود و داشت به مصاحبه‌ی پدر پاشایی با یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای گوش می‌کرد. خواهرم گفت «چندبار یه برنامه رو می‌بینی؟» جوابی نیامد. گفت «اصلاً این بابا رو…

ادامه

ورود مسدود

برخلاف خیلی از کارهای قبلی جعفر مدرس صادقی مثل «گاوخونی» یا «کله‌ی اسب»، که می‌توانستی یک‌نفس بخوانی و به‌سختی تا قبل از خط آخر ازشان دل بکنی، این بار دل بستن و همراه شدن با «روزنامه‌نویس» کار سختی است، باید بارها با وسوسه‌ی رها کردن و ادامه ندادن بجنگی تا…

ادامه

من از آجیل فقط پسته و فندق و بادام

«من از آجیل فقط پسته و فندق و بادام.» به نظرم این جمله بهترین جمله‌ی «خاطرات اردی‎بهشت»، یکی از دو رمان تازه‌منتشرشده‌ی جعفر مدرس صادقی است. چون اگرچه فعل ندارد و آن‌طور که به ما یاد داده‌اند جمله‌ی فاعل‌دار و فعل‌ندار نه‌فقط جمله نیست که حتی شبه‌جمله هم نیست، اما…

ادامه

در راه

رمانِ «نام‌ناپذیرِ» ساموئل بکت این‌طور تمام می‌شود که «باید ادامه بدهی، نمی‌توانم ادامه بدهم. ادامه خواهم داد». تا قبلِ این رمان‌های جدیدی که بالأخره بعد چند سال گیر و گرفتاری برای گرفتنِ مجوز منتشر شدند، دو سه رمانِ آخری که از جعفر مدرس صادقی خوانده بودم، هر بار مرا یادِ…

ادامه