سال ۸۸ . خیابان افریقا. گالری ماهمهر. سطح بیشتر بومها در اشغال «میز»ها هستند. پارچههای سفیدخاکستری، بخشی از میزها را زیر خود پوشاندهاند و در ادامه، چروک خورده و از گوشهای از میز آویزان شدهاند. رسالتشان را بهتمامی انجام نمیدهند. قاشقها و چنگالها انبوهاند. در آستانهی فروریختن. لحظهی قطعی. لحظهی…
ادامههمزمانیها زیاد است. مدیر دفتر موسیقی میگوید مشکل گروههای پاپ برای برگزاری کنسرت در برج میلاد حل شده و بعد همان آن کنسرتی در سالن میلاد لغو میشود. مسعود امامی، خوانندهی پاپ، قرار بود پنجم دی اجرای زنده داشته باشد که بهش خبر دادند کنسرتش لغو شده. قرار بود این…
ادامهفیلم چطور شکل گرفت؟ چند داستان مختلف از چخوف الهامبخش ما بود. در حقیقت پانزده شانزده سال به یکی از این داستانها فکر میکردم اما تا همین چندی پیش گمان میکردم تبدیل آن به سینما کار بسیار دشواری است. اتفاق چندانی در خود قصه نمیافتد اما بههرحال چخوف میتواند احساسات…
ادامههمان اوایل «پرویز» صحنهای هست که به جنگ تحلیلهای روانشناختی از فیلم میرود، راهشان را میبندد: شخصیت اصلی وارد آسانسور مجتمع میشود. دختر و پسری جوان از قبل توی آسانسورند. چشمشان میافتد به هیکل گنده و غیرمعمول پرویز، به همدیگر نگاهی میاندازند و زیر لبی میخندند. پرویز همانطور ایستاده، انگارنهانگار.…
ادامه