غروب جمعه، پنجم دیماه ۸۲، سوگمندانهترین اختتامیهی تمام جشنوارههای تئاتر جهان در سیرجان برگزار شد با یک سینی پر از شمعهای روشن روی صحنه؛ بهیاد جانباختگان زلزلهای که هنوز ابعاد واقعیاش برای هیچکس روشن نبود. بداقبالترین برگزیدههای تاریخ پاهایشان برای رفتن روی سن یاری نمیکرد. بیسروصدا میرفتند جایزهشان را میگرفتند …
بیشتر بخوانید »رویا و کابوس توأمان
بچهها زیر آوارند. میداند کجا. از رنگ سرخ پتویی که گوشهاش از لابهلای چوب و آهن و خاک بیرون زده میتواند حدس بزند کجا هستند، اما دستها جان ندارد که خاک را کنار بزند، تن بچهها را بیرون بکشد و پسرها را از سنگینی سقف و دیواری که بر سرشان …
بیشتر بخوانید »رودررو با تماشاگر و مرگ
نصرتالله وحدت کار خود را از تئاتر اصفهان آغاز کرد و عناصر همان شیوهی نمایش را وارد کار فیلمسازی خود کرد. او که ابتدا کار سینما را با بازیگری آغاز کرد از معدود کارگردانان سینمای ایران است که در تمامی فیلمهای خود نقش اول را برای بازی عهدهدار بوده است. …
بیشتر بخوانید »سنتآفرینِ خلاق
سال ۱۳۷۲، وقتی پس از سیزده سال دوری از وطن، به ایران بازگشت و مستند کوتاه «وانگه روان جهان گله کرد» را در امتداد دغدغههای فرهنگی پیشینش، و مشخصاً در گفتوگو با فیلم «ایران، سرزمین ادیان» ساخت، یکی از کارمندان لابراتوار که راشها (نسخهی اولیهی نگاتیوها) را دیده بود از …
بیشتر بخوانید »بازی مخالفخوانی با عمو مسعود
بیرودربایستی باشیم؛ مسعود مهرابی فردی بسیار تلخ بود. کسیکه بارها شنیده بودم افراد برای ورود به اتاقش ترس دارند. البته و پس از مرگ او، مردمان مرثیهسرا و اسطورهسازمان شاید آن لحظات را فراموش کردند و فقط در مدح او گفتند و نوشتند و همیشه دلم میخواست فریادی بزنم که، …
بیشتر بخوانید »