طبق معمول، سر صبحانه، خوابی را که شب قبل دیده بود برای زن تعریف کرد، کل خواب را نه، فقط تتمهی پارهها و بقایا و پیچک برجاماندهاش را. آن روز صبح چیز خاصی نبود، خوابی بود مثل هر خواب دیگر، مثل خیلی خوابهای دیگر. خودش را در قطاری دیده بود …
بیشتر بخوانید »خانه و جزیره
جیرجیر حلقهی فیلم سیاهوسفید: سال ۱۹۱۹، پتروگراد گرسنه، نمای نزدیک از منار کلیسای پطرس و پولس. جد من، مدیر دبیرستان، که عینک پنسیاش روی بینیاش جا انداخته بود، پس از آنکه خانواده را نزد آشنایانش به کییف فرستاد، خودش داوطلبانه به ارتش سفید پیوست. در آن زمان چه چیزهایی به …
بیشتر بخوانید »قدیسی که ادیب شد
«قدرتمندان زمین حواسشان باشد: در اعماق آن تیشرتهای نخی که سعی کردید عکس چهگوارا را روی آن بگنجانید چشمهای او هنوز شراره میکشند و بیتابانه روشن ماندهاند.» (آریل دورفمن) نماد مارکسیسم بود و منتقد مصرفگرایی، در گذر زمان تبدیل شد به نمادی از مصرفگرایی جهانی. رویکردی هوشمندانه که بهزعم آریل …
بیشتر بخوانید »اهمیت «ابوالحسن نجفی» بودن
همهکس را بهواسطهی معنای فرهنگ لغات نمیتوان فرهیخته دانست. فرهیخته نیز نظیر بسیاری از واژگان فارسی دارای معنایی است که در لغتنامهها نمیبینیم و آن را معنای ضمنی میخوانیم. هر واژهای به این ترتیب شأنی دارد، و شأن فرهیخته درخور ابوالحسن نجفی بوده است و خواهد بود. شأنی که طی …
بیشتر بخوانید »کرور کرور کوزههای نامرئی
کورتاسار در رمان «پیجو» زندگی جانی کارتر را به یاد چارلی پارکر، نوازندهی شهیر ساکسیفون، نوشته است. راوی رمان روزنامهنگار و منتقدی است به نام برونو که دوست صمیمی و زندگینامهنویس جانی است. پیش از این بخشی از این رمان را در شمارهی ۶ «شبکه آفتاب» خواندهایم. حالا قسمتی دیگر …
بیشتر بخوانید »